نوشته اصلی توسط
گلبرگ22
سلام.ممنون از راهنمایی
34سالمه.دخترم.تحصیلات بالا.دو ساله با یکی از همکارام به تمایل دو طرف داریم رو ازدواج فکر می کنیم.روزای اول حتا میخواست سریعا ازدواج کنیم.ایشون 41سالشه همه چیز خوب بود تا کمکم شروع به درخواست وقت کرد.مثلا چند ماه وقت بده یه مشکل دارم حل کنم.تا اینکه بالاخره گفت از چند سال قبل من با یه دختر خونه دار که فقط ظاهر زیبایی داره رابطه داشته.قرار نامزدی هم گزاشتن البته خانواده ها در جریان بودن.ولی 4ساله که اونقدر با هم اختلاف از هر لحاظ داشتن که مکررا به تعویق افتاده و نمیتونه باهاش ازدواج کنه.ولی باهاش ************ داشته.الان هم درگیر اینه چطور اونو از زندگیش خارج کنه.فقط تو این فاصله به من التماس میکرد که منو ترک نکن من اینو درست کنم.منم گفتم باشه.چون به شدت دوسش دارم.یهو بعد از دوماه زد و دختره رو نامزد کرد.با گریه زنگ زد که مجبور بودم! فقط من بهمش میزنم تو وایسا.دوباره چند ماه گزشت و دیدم داره عقدش میکنه باهاش کات کردم زنگ زد وگفت تو مراسم حاظر نشده و همه چی رو به خاط من بهم زده....ازم التماس کرد فقط تا آخر شهریور وایسچون دارم مشاوره میگیرم تماسمو دو ماه باهاش قطع کردم..ازش چن روز قبل خبر گرفتم میگه مشاوره گفته تو دختره رو از ذهنت نمیتونی پاک کنی و به گلبرگ ممکنه خیانت کنی.میگه باید با اون ازدواج کنی.از طرفی میگه با اون ازدواج کنم به فنا رفتم چون هیچ چیز مشترکی نداریم.ایشون فقط از ظاهر و بدن دختره خوشش میاد.من معمولیم ولی به شدت تعریف از خود نباشه از هر انگشتم هنری میباره .بالاترین تحصیلات ممکن رودارم.با هیچ مردی رابطه جنسی نداشتم.و....واقعا نمیدونم چیکار کنم.از طرفی دوسش دارم خیلی زیاد و از طرفی این موضوع.الان سه خونواده.کامل درگیر شدن.تا آقا تصمیم بگیره.هر بار ازش چند ماه دور بودم دوباره خودم تلاش کردم و رابطه برقرار کردم.واون به شدت استقبال کرده....